۱۳۹۰ آبان ۷, شنبه

ترکیب های عشقی هوس آلود و مثلث های عشقی ممنوع است!


بخشنامه یک ماه قبل آمدو پر بود از ممنوعیت و محدودیت . درست در روز هایی که انتقاد علیه سریال های ماه رمضان شدت گرفته بود و شاید برنامه سازان انتظار حمایت داشتند، ناگهان این بخشنامه که به نام معاونت سیما مهر شده بود پشت آن ها را خالی کرد.ظاهر قضیه این بود که مدیران تلویزیون در نشست های صمیمانه قدر دان زحمت های برنامه سازان هستند اما لحن بخشنامه که الزام آور هم هست،رگه ای از گشایش نداشت و تمام جمله ها به سیاق امری با عبارت"ممنوع است" به پایان می رسید.
"ترکیب های عشقی هوس آلود و مثلث های عشقی ممنوع است.اختلاط زن و مرد در عروسی ، مهمانی خانوادگی ، محیط کاری و جشن ها ممنوع است.خشونت ممنوع است."وبه احتمال زیاد با توجه به واکنش های شدیدی که نسبت به سریال های ماه رمضان امسال ابراز شد،ارواح و شیاطین و فرشتگان هم فعلا جایی در سریال های تلویزیونی ندارند و بعید است که هیچ شبکه ای به این زودی ها به سمت موضوع های ماورایی برود.
البته خیلی از دستور ها و بخش نامه های سازمان صدا و سیما مانند تعداد زیادی از نهاد های دیگر ، قائم به صادر کننده آن است و تفسیر هایی گوناگون دارد ، بخشنامه هایی که به سرعت و بدون تامل کافی اعلام می شوند ولی اعمال آن ها بستگی به احوال زمانه داردو به شدت و ضعف فشار بیرونی.نزدیک ترین نمونه این بلاتکلیفی و روشن نبودن مصداق ها ،تفسیر متفاوت مسئولان صدا و سیما از "تلخی"است.بهار امسال دارابی،معاون سیما،باز هم در دستور مفصلی که با عبارت "ممنوع است"به پایان می رسید گفت که ساخت سریال های تلخ ممنوع است.دو ماه بعد ضرغامی رئیس سازمان درباره سریال ستایش گفت که این سریال تلخ نیست و اصلا حال و هوایش متفاوت است.در حالی که ستایش سریالی است که شخصیت اصلی اش همسرش را در تصادف از دست می دهد،مادرش به دلیل ایست قلبی و برادرش در یک درگیری لب مرز جان خود را از دست می دهند،پدرش به بیماری آلزایمر مبتلاست و گرگ ها او را می درند و می میرد،جاری اش فلج می شود،ممکن است حضانت فرزندانش را هم از دست بدهد و تازه این ماجرا ها هنوز ادامه دارند(در فصل دوم سریال) اگر این تلخی نیست پس تلخی چه معنایی می دهد؟!
جالب این که با وجود این دستور سختگیرانه معاونت سیما ستایش در اقدامی کم نظیر در میانه پخش ،توسط مسئولان شبکه سه تقدیر شد و همان ها ترجیح دادند به جای پخش مسابقه فوتبال تیم ملی ایران و اندونزی ستایش را نشان بدهند.همین یک نمونه نشان می دهدتفسیر ها در رده بالای مدیریت سازمان صدا و سیما بیش تر از آن که متکی به تحلیل محتوایی باشد مبتنی بر شنیده های اطرافیان و خویشان،علاقه های شخصی و میزان جذب آگهی است. با این وضع طبیعی است که تلویزیون با هر نقد و نظر تندی ،عقب برود و به جای آن که دنبال راهکار باشد به دنبال راه گریز بگردد.



به نقل از ماهنامه سینمایی فیلم شماره433

عکس های پشت صحنه یک تکه از آسمان













۱۳۹۰ آبان ۶, جمعه

لینک دانلود فیلم یک تکه از آسمان

http://www.4shared.com/video/8N1FCxcQ/a_piece_of_heaven.html
نام فیلم:یک تکه از آسمان
نام کارگردان:مجید ابراهیمیان دهکردی
سال ساخت:1389
تهیه کننده:کانون فیلم و عکس - مجید ابراهیمیان دهکردی
مدت زمان: 24 دقیقه
نوع فایل:mkv
کیفیت:خوب
ژانر(گونه):فیلم کوتاه

۱۳۹۰ آبان ۵, پنجشنبه

حاتمی کیا و سفارت خرس نشان


رضا ميركريمي درباره‌ي نامه‌ي اخير‌ ابراهيم حاتمي‌كيا درباره «يه حبه قند» و واكنش‌هاي مطرح شده، گفت: از واكنش‌هايي كه برخي به نامه حاتمي‌كيا داشته‌اند ناراحت شدم، چرا كه معتقدم هر كس مي‌تواند نظر خودش را درباره اين فيلم مطرح كند.

به گزارش «ايسنا» كارگردان فيلم «يه حبه قند» در بخشي از جلسه پرسش و پاسخ اين فيلم كه صبح دیروز ـ 4 آبان ماه ـ در فرهنگسراي رسانه برگزار شد، با بيان اين مطلب ادامه داد: ابراهيم لطف داشته و از فيلم من تعريف كرده است. خوشحالم كه او «يه حبه قند» را دوست داشته است چون زماني كه من تنها يك علاقه مند سينما بودم، او با فيلمهايش به من انگيزه مي‌داد و من هرگز به توانايي و قدرت حاتمي‌كيا شك نكردم.

ميركريمي خاطرنشان كرد:‌ وقتي انتقاد داريم به اينكه در حوزه‌هاي ديگري به جز فرهنگ در بيان نظرات سختگيري مي‌شود، خيلي برايم عجيب است كه چرا خودمان در حوزه فرهنگ نيز كم طاقت شده‌ايم.

وي ادامه داد: هر كسي ادبيات مخصوص به خودش را دارد. ممكن است فيلمي را دوست داشته باشد و يا از آن بدش بيايد. فكر نمي‌كنم آقاي فرهادي نيز چنين واكنش‌هايي را به نامه ابراهيم حاتمي كيا درباره فيلمش بپسندد و از آن خوشحال بشود.

كارگردان «يه حبه قند» با تاكيد بر اينكه بايد نقد پذير باشيم، ادامه داد:‌ من در متني كه آقاي حاتمي كيا منتشر كرده بود توهيني نمي‌بينم و سخنان ايشان را به مثابه نقد ديدم. ما بايد كمي نقد پذير باشيم به نظرم اين نقد پذيري را فرنگي‌ها خيلي بهتر درك كرده‌اند چرا كه وقتي كسي فيلمي مي‌سازد بايد خودش را براي هر نقدي آماده كند.

وي خاطرنشان كرد:خيلي جالب است كه در فرنگ، فيلم سازان فيلم‌هاي يكديگر را كاملا بالا مي‌برند و يا كاملا مي‌كوبند و هيچ واكنش بدي نيز نسبت به آنها صورت نمي‌گيرد.

به گزارش ايسنا، رضا مير كريمي در بخش ديگري از اين نشست مطرح كرد:‌ فيلم آقاي فرهادي فيلم خوبي است كه خدا را شكر جوايز بسياري را گرفت اما در اين ميان يك نفر هم به صراحت مي‌گويد كه اين فيلم را دوست ندارد. واقعا از اين كه اين گونه با حاتمي‌كيا و نامه‌اش رفتار شد دلم شكست.

كارگردان «يه حبه قند» با بيان آنكه هر كس مي‌تواند نظر خودش را درباره مسائل و فيلم هاي مختلف داشته باشد گفت:‌ من واقعا از اينكه به حاتمي كيا حسود گفتند، دلم شكست و يا كاريكاتوري را كه درباره او كشيده شد و به زعم من بسيار زننده بود اصلا دوست نداشتم.

وي ادامه داد:فكر مي‌كنم من و آقاي فرهادي نيز حق داريم زماني كه حاتمي‌كيا فيلم ساخت به صراحت نظرمان را درباره فيلم او بيان كنيم و اين يكي از طبيعي‌ترين اصولي است كه در سينما وجود دارد.
شایان ذکر است حاتمی کیا در نامه اش خطاب به میر کریمی نوشته بود"کام ات شیرین اگراین حبه قندت نبود،یادمان می رفت کجایی هستیم وبا کام تلخ در صف سفارت خرس نشان ایستاده بودیم تا از سرزمین همیشه آفتابمان به جبر همکار تلخ مزاج(اشاره به اصغر فرهادی!) همه مهر دروغ بر پیشانی،متقاضی پناه به سرزمین همیشه ابری بگیریم"

۱۳۹۰ آبان ۳, سه‌شنبه

درباره یک فیلم(یه حبه قند ساخته رضا میرکریمی)

شاید "به همین سادگی" را به یاد داشته باشید ، فیلمی که با همه سادگیش بسیار دوست داشتنی است و به عقیده من یکی از بهترین فیلم های موج نو سینمای ایران است. فیلمی از رضا میرکریمی فیلمساز جوانی که به همراه اصغر فرهادی ، عبدالرضا کاهانی ، حمید نعمت الله و ... در اوج سینمای امروز ایران قرار دارد.
ماهنامه سینمایی فیلم در آخرین شماره اش مبحث مفصلی را به آخرین فیلم رضا میر کریمی (یه حبه قند) اختصاص داده که بخشی از آن را در ادامه خواهیدخواند:



پرونده‌ی یك فیلم
  یك حبه قند (رضا میركریمی): زیر نور آفتاب
حالا میرکریمی در یه حبه قند به کیفیتی چشم‌گیر و غبطه‌برانگیز در نمایش جزییات زندگی، ویژگی‌ها و رابطه‌ی میان شخصیت‌ها رسیده، و البته به موازات این متن جزیی‌نگر و دقیق با اجرایی در کمال پختگی و وقار روبه‌روییم که به گواه بسیاری، متر و معیار تازه‌ای در کارگردانی سینمای ایران برپا کرده است. در پرونده‌ی پیش رو با جزییات شکل‌گیری فیلم‌نامه و چگونگی اجرای آن آشنا خواهید شد که چه‌گونه روند ساخته شدن فیلم، از نگارش فیلم‌نامه تا اجرا (از بازیگری تا فیلم‌برداری)، متأثر از فضای مثبت کار گروهی و هم‌فکری بوده. از این نظر، شیوه‌ی کار میرکریمی پدیده‌ای نادر در سینمای فردمحور ایران است و همین روحیه مجالی فراهم کرده تا در مراحل پس از ساخت، فیلم‌سازانی چون عباس کیارستمی و رخشان بنی‌اعتماد و مجید مجیدی با طراحی و ساخت مواد تبلیغی فیلم به آن یاری برسانند. در یه حبه قند میرکریمی ذوق و سلیقه‌اش در رشته‌ی تحصیلی‌اش (گرافیک) را آشکارتر از همیشه و به شکلی چشم‌نواز به نمایش گذاشته و اثری سرشار از رنگ و نور و شور زندگی خلق کرده. به همین دلیل گفت‌وگو با فیلم‌ساز و تحلیل این دستاورد مهم را به گرافیست نام‌دار و گران‌قدر، استاد ابراهیم حقیقی، سپردیم.

والس عشق و مرگ و زندگیجواد طوسی: دنیای ساخته و پرداخته‌ی میركریمی در اوج سادگی و بی‌تكلفی، حال‌وهوایی تغزلی و پررازورمز دارد. آدم‌ها در این مجموعه با همه‌ی دست‌یافتنی بودن‌شان، انگار كه لایه‌ها و نشانه‌هایی از مرگ و زندگی و كودكانگی دارند. دایی‌جان در حین پرتاب قند به دهانش به پسربچه‌ای خیره شده و گویی كودكی‌اش را در او جست‌وجو می‌كند. با گیر كردن قند در گلوی دایی‌جان و وقوع مرگش در دم‌دمای صبح، نسیم باد پرده‌های پشت پنجره‌ی اتاق را تكان می‌دهد. نمی‌خواهم قیاس مع‌الفارق كنم، ولی همان تأثیری كه صحنه‌ی بی‌نظیر مرگ دن كورلئونه در پدرخوانده بعد از دنبال كردن نوه‌اش در كنار آن ملحفه‌های سفید كه در باد تكان می‌خورند دارد، مرگ دایی‌جان نیز برای تماشاگر ایرانی دارد.

مکاشفهمهرزاد دانش: کی از ویژگی‌های یه حبه قند، مخصوصاً برای ما منتقدها که معمولاً مطالب خود را بر مبنای یادداشت‌برداری‌هایی که هنگام تماشای فیلم تهیه می‌کنیم می‌نویسیم، جزییات فراوانش است؛ جزییاتی که اغلب از فرط تنوع و تعدد، سرعت حضورشان روی پرده‌ی سینما، بسیار بیش‌تر از سرعت یادداشت‌برداری منتقدها است. امسال هنگام تماشای دو فیلم با این موضوع مواجه بودم: یکی همین یه حبه قند و دیگری جدایی نادر از سیمین؛ که هر دو هم البته از محبوب‌ترین آثار سال هستند. هوش و دقت سرشار هر دو فیلم‌ساز در به‌کارگیری عنصرهای مختلف و جزیی در بافت کلی درام، از مهم‌ترین امتیازهای این دو اثر است.

مرگ شیرین

محمد جعفری: یه حبه قند فیلم جزییات است. با همان وسواسی که دایی‌جان موقع قند شکستن از خود نشان می‌دهد تا همه‌ی حبه‌ها را یک‌شکل و یک‌اندازه درآورد. این جزییات شامل همه چیز می‌شود: از گربه‌ی فیلم که در آن وانفسای عروسی از یاد رفته و با عنایت دایی‌جان سیر می‌شود تا حوض کوچک وسط خانه که شاهد آب‌بازی بچه‌ها و میوه شستن زن‌ها در اطرافش است. از دستگاه شمارشگر دست حاج‌ناصر که آمار مهمانان را می‌گیرد تا کُری خواندن باجناق‌ها برای هم. از قطع و وصل برق تا سفره‌های جداگانه‌ی مردها و زن‌ها. از مادر پسند که پس از مرگ دایی بغض کرده و همه تلاش می‌کنند او را بگریانند تا دق نكند تا...

از كنار هم می‌گذریممصطفی جلالی‌فخر: هنوز نمونه‌ای در سینمای ایران در حافظه‌ام نیافته‌ام که در کار با این تعداد بازی و حرکت و میزانسن و کنشمندی تا این حد منسجم و اثرگذار عمل کرده باشد.واقعاً كارگردان باید توانسته باشد فیلمش را پیش از ساخت در ذهن خود كامل ببیند که این حجم پلان/ سکانس‌های پر از بازیگر و حرکت و این همه بچه و دوربین روی دست و فلوفوکوس و حركت دوربین و میزانسن‌های چندلایه را در چیدمان کارگردانی خود لحاظ کند.

راهنمای دوست داشتن فیلمی كه نمی‌پسندیم!نیما عباس‌پور: اگر شیفته‌ی فیلم‌های موزیكال و موسیقی فیلم هستید و كلكسیونی از آن‌ها را در خانه دارید نگاهی به یه حبه قند بیندازید كه بهترین قسمت‌های آن را صحنه‌هایی كلیپ‌وار تشكیل می‌دهند. احتمالاً هر بار كه به دیدن فیلم می‌رویم از خدا می‌خواهیم كه كلیپی دیگری به فیلم اضافه شده باشد تا ما را بیش‌تر در فضای رؤیایی خود غرق كند اما خب معجزه اتفاق نمی‌افتد و همانند ایام كودكی كه هر بار با دیدن مجدد فیلمی مذبوحانه آرزو می‌كردیم روند داستان و پایان آن به خواسته‌ی ما پیش برود و تغییر كند سرخورده می‌شویم. البته این بار این سرخوردگی با حس نوستالژی دوران كودكی همراه خواهد بود.

درخت زندگیهوشنگ گلمكانی: امید روحانی یه حبه قند را به نقالی و پرده‌خوانی و مینیاتور ایرانی تشبیه كرده، سیدمحمد بهشتی طرح‌های اسلیمی  را در آن‌ها یافته و تعبیر رضا امیرخانی از این فیلم، قالی ایرانی است. ضمن تأیید زیبایی و درستی همه‌ی این تعبیرها می‌خواهم به بعدی جهانی از این اثر بی‌بدیل اشاره كنم كه به نظر می‌رسد یه حبه قند با تعمد فكرشده‌ای كیفیت امپرسیونیستی دارد؛ با رنگ‌های عمدتاً گرم و متنوع. حتی در سه كلیپ فیلم كه چكیده‌ی حال‌وهوای عمومی آن است، به‌خصوص دو كلیپ اول، این شباهت برجسته‌تر است. قاصدك‌های ریز یا چیزهایی شبیه آن كه به هر حال منشأ گیاهی دارند و در هوا شناورند (در كلیپ اول) و خرده‌ریزهای رنگارنگ كاغذ و زرورق كه در فضا پخش می‌شود (در كلیپ دوم) دقیقاً همان كاری را می‌كنند كه قلم‌موهای درشت و لخته‌های رنگ در نقاشی‌های امپرسیونیستی می‌كنند. در كلیپ سوم، تاش‌های رنگی با آن شرشره‌هایی كه فرو می‌ریزند زمخت‌تر می‌شوند. والس زیبای روی این پاساژها هم این كیفیت را تقویت می‌كند.

گفت‌و‌گوی ابراهیم حقیقی با رضا میركریمی: چیدنِ سپیدهدمحقیقی: در خیلی دور، خیلی نزدیک خانه‌ای با ساختار جدید می‌بینیم که روابطی از این قبیل که می‌گویید در آن وجود دارد. مثلاً پسر با این‌که نگاهش به آسمان و به کُره‌های دیگر است، از زمین غافل نشده. در به همین سادگی در همین ساختار خانه، زن بسیار تلاش می‌کند شخصیت اصلی و کمال‌یافتۀ خودش را پیدا کند. ممکن است بقیه موفق به این کار نشوند. اما در یه حبه قند آدم‌هایی را توصیف می‌کنید که نه فرار می‌کنند، نه دنبال کمال‌یافتگی هستند و نه تعریفی از کمال دارند. بلکه در واحد خانه با یک‌پارچگی کامل مثل همان فرش و مینیاتور دارند زندگی می‌کنند. فکر می‌کنم می‌خواستید نشان دهید که در چنین محیطی و بدون اینکه اعضای خانواده این قدر جدی به کمال‌یافتگی فکر کنند، می‌توان کمال را پیدا کرد، در همان با هم زندگی کردن. فکر میکنید این نوع روایت را دیگران درک می‌کنند؟
میركریمی: این‌که همگان درک می‌کنند یا نه سؤال جدی و اساسی ما در زمان نوشتن فیلم‌نامه بود. خیلی‌ها وقتی فیلمنامه را خواندند، گفتند که مخاطب هنوز در آن سطح از دانش نیست که بتواند با این کار ارتباط برقرار کند. من همیشه می‌گفتم که مطمئنم وقتی که مخاطب از سینما بیرون میآید، احساس خوبی دارد؛ بجز کسانی که از این فیلم خوش‌شان نمی‌آید که در مورد همۀ فیلم‌ها عدهای هستند. اما اکثریتی که خودشان را به جهان فیلم می‌سپارند و با پیشفرض وارد سینما نمی‌شوند، از فیلم خوش‌شان می‌آید اما نمی‌توانند قصۀ فیلم را تعریف کنند. انگار در فضایی شناور شده‌اند و از درک آن احساس خوبی داشته‌اند اما اگر از آن‌ها بپرسید برایتان چه تعریف کردند، نمی‌توانند بگویند. خیلی‌ها به این نکته خرده می‌گرفتند اما من فکر می‌کنم ایرادی ندارد. چون اگر هدف از ارتباط این بود که روی مخاطبم تأثیر مشخصی ایجاد کنم، این صورت دیگر مهم نیست که قصه با چه الگویی گفته شده یا چه تکنیکی استفاده شده تا نقطۀ تماس اتفاق بیفتد. گاهی پیش‌زمینه‌های ما اجازۀ لذت بردن از فیلم را از ما می‌گیرند. یعنی می‌گوییم قصه حتماً باید این طور گفته شود تا جذاب باشد. اما اگر من فیلمی بسازم که جذاب باشد اما آن طور که شما می‌گویید قصه در آن مهم نباشد، جذابیتش برایتان مهم است یا قصه؟ مسلم است که جذابیت اصل است چون این ویژگی‌ست که به ارتباط خوب با مخاطب منتج می‌شود.

گفت‌و‌گو با محمدرضا گوهری فیلمنامه‌نویس: این همه قند برای یک عروسیمحمد جعفری: چه‌گونه موفق شدید به این همه شخصیت که در فیلم حضور دارند بپردازید؟
گوهری: حتی گربه‌ی خانه هم از نظر ما یکی از شخصیت‌های فیلم بود و یا آن دو نوزاد دوقلو...ابتدا برای هر شخصیت و هر موقعیت یک کارت جداگانه نوشتیم و همین طور که پیش می‌رفتیم، شخصیت‌ها را گسترش می‌دادیم تا کاملاً مشخص شود که چه مسیری را می‌خواهند بروند.سوای تعدد شخصیت، فیلمنامه هم موقعیت‌های خیلی زیادی دارد که زمان نوشتن باید آن‌ها را از هم تفکیک می‌کردیم و جداجدا می‌نوشتیم.اما اگر می‌خواستیم به صورت یک دو سه یعنی پشت‌سرهم جلو برویم حجم فیلمنامه خیلی زیاد می‌شد.به همین دلیل، همه‌ی موقعیت‌ها را نوشتیم تا ببینیم چه‌گونه می‌توانیم یک موقعیت را در پس‌زمینه‌ی یک موقعیت دیگر بیاوریم.به سه‌چهار شخصیت اصلی فیلم یعنی پسند، دایی، قاسم و مادر هم مفصل‌تر پرداختیم. هر کدام از زوج‌های فیلمنامه هم علاوه بر داستان شخصی خود، با یکدیگر هم بده‌بستان‌هایی داشتند.

گفت‌وگو با حمید خضوعی‌ابیانه مدیر فیلم‌برداری: سؤال‌های بی‌جوابآذر مهرابی: با توجه به این‌که بیش‌ترِ فیلم در یک خانه می‌گذرد، این موضوع چه تأثیری در کار فیلم‌برداری داشت؟ کارتان را راحت‌تر می‌کرد یا سخت‌تر؟
خضوعی‌ابیانه: محدود بودن لوکیشن باعث دشوارتر شدن کار شده بود. کار در یک مکان واحد موجب خستگی تماشاگر می‌شود و همین، وظیفه‌ی ما را از نظر تغییر میزانسن‌‌ها و شیوه‌ی نورپردازی و حرکت دوربین سنگین‌تر می‌کرد. تمام تلاش‌مان را کردیم تا حس‌و‌حال صحنه تغییر کند و تماشاگر دچار یک‌نواختی نشود.

گفت‌وگو با بازیگران: زندگی در دنیای قصه‌هاشاهین شجری‌كهن: برای فیلم پربازیگری مثل یه حبه قند چه ایده‌ای مناسب‌تر از گفت‌وگوی گروهی با بازیگران؟ جمعی كه در میانه‌های مهر به دفتر مجله آمد طیف گسترده‌ای را تشكیل می‌داد؛ شامل بازیگرانی باسابقه چون رضا كیانیان، چهره‌ی شناخته‌شده‌ای مثل نگار جواهریان و بازیگران باتجربه‌ی تئاتر مثل ناهید مسلمی، نگار عابدی و پونه عبدالكریم‌زاده كه در سینما چندان پركار نیستند. امیرحسین آرمان و شیدا خلیق هم جوان‌ترهای یه حبه قند هستند كه البته هر كدام چند فیلم سینمایی در كارنامه دارند. قرار بود هدایت هاشمی، اصغر همت، فرهاد اصلانی و ریما رامین‌فر هم در این جمع حضور داشته باشند كه هر یك به دلیلی نتوانستند آن روز بیایند و در فرصت دیگری با آن‌ها گفت‌وگو كردیم. این گفت‌وگو به میان‌داری رضا كیانیان و نگار جواهریان حدود سه ساعت طول كشید. البته ناهید مسلمی و نگار عابدی زودتر رفتند تا به اجرای تئاترشان برسند. سعی كردیم بیش‌تر درباره‌ی شیوه‌های بازیگری در این فیلم حرف بزنیم، اما ناگزیر جهت حرف‌ها به سوی خود فیلم می‌رفت؛ چون بازیگران یه حبه قند این فیلم را دوست دارند و با شیفتگی درباره‌ی آن صحبت می‌كنند.

گفت‌وگو با فرهاد اصلانی: حق اشتباه نداشتماحسان ناظم‌بكایی: در نیمه‌ی دوم فیلم كه فضا معنوی می‌شود انگار نقش ناصر پررنگ می‌شود. واقعا این جور بود؟
اصلانی: نه! اما در جامعه این گونه است. من خودم در خانواده‌ی شلوغی بزرگ شدم. شش‌تا برادر دارم. به همین دلیل این نشست‌ها را تجربه كرده‌ام. خیلی‌ها این لحظه‌ها را تجربه كرده‌اند. جاهایی كه محیط شاد است مركز توجه بچه‌ها هستند. جاهایی زن‌ها مشخص‌ترند مثل آشپزخانه كه مقدمات عروسی را می‌چینند. این بر حسب فیلم‌نامه است. جاهایی بعد از مرگ دایی هم چون فضا سخت می‌شود به نظر می‌آید بیش‌تر مردها فضا را كنترل می‌كنند و نقش‌شان بیش‌تر می‌شود. به این نكته‌ها آن موقع توجه نكردم. فقط می‌دانستم دارم در یك فیلم پرجمعیت بازی می‌كنم كه به مراقبت روزانه احتیاج دارد؛ كه هر فریمش را نباید از دست داد.

گفت‌وگو با ریما رامین‌فر: اهل مبارزه نیستمپوریا ذوالفقاری - لیلا خوانساری: رباره‌ی ارتباط با بازیگرانی كه نقش‌های خواهرتان را بازی می‌كردند، بگویید. این‌كه چه‌طور این رابطه‌های خواهری این قدر طبیعی و بدون اغراق درآمده است؟
رامين‌فر: صمیمیتی كه در فیلم بین ما خواهرها می‌بینید، در واقع از پشت صحنه شروع شده بود. فكر می‌كنم به انتخاب بازیگر مربوط می‌شود. افشین هاشمی ما را از یك خانواده انتخاب كرد. چون همگی سابقه‌ی تئاتر داریم و همین خیلی به درآمدن ارتباط‌ها كمك كرد. البته خانم نظریه را اولین‌ بار بود كه می‌دیدم. ولی شخصیت ایشان طوری است كه خیلی زود صمیمی شدیم.

گفت‌وگو با هدایت هاشمی: مثل یك هافبك!یه حبه قند را زندگی کرده‌ام. واقعاً تجربه‌ی دل‌پذیری بود. به‌جرأت می‌گویم فضای یه حبه قند هیچ ربطی به فضای عمومی سینما نداشت. من این شانس را داشتم که با خانواده‌ام کار کنم. البته امیدوارم دخترم با این فیلم اولین و آخرین حضور سینمایی‌اش را تجربه کرده باشد. من به‌شدت با آوردن بچه‌ها به سینما مخالفم. چون می‌بینم چه دشواری‌هایی را باید تحمل کنند. شرایطی که خوش‌بختانه در یه حبه قند وجود نداشت.

گفت‌وگو با اصغر همت: چی فکر می‌کردیم چی شددر این فیلم برای اولین بار با لهجه‌ی شیرازی حرف زده‌ام. اما ادای شیرازی بودن را درنیاورده‌ام. فکر می‌کنم برای هرمز که اصالتاً شیرازی است اما خارج از شیراز زندگی می‌کند و همسری از استان هم‌جوار انتخاب کرده، این لهجه مناسب است. آن‌چه مد نظر شماست اغراق در ادای لهجه‌ی شیرازی است. ولی در قاعده، شیرازی‌ها همین جور صحبت می‌کنند و برای ثابت کردن این‌که شیرازی‌اند مرتب از کلمه‌هایی نظیر «کاکو» و «بوووجونی» استفاده نمی‌کنند.

گفت‌وگو با بازیگران تمرین «یه حبه قند»: بازیگری در سایهشاهین شجری‌کهن: اولین بار که اصطلاح «بازیگران تمرین» شنیده می‌شود، شاید این تصور پیش بیاید که آن‌ها نقش مهمی در شکل‌گیری فیلم ندارند و بیش‌تر هنرور و بدل هستند تا بازیگر. اما حرف‌های این گروه تعریف تازه‌ای از این عنوان بی‌سابقه در سینمای ایران به دست می‌دهد؛ تعریفی که به این سادگی نمی‌توان از کنارش عبور کرد. آن‌ها جوان‌هایی هستند که عاشق بازیگری‌اند و در زندگی‌شان بیش از هر چیز دیگری به سینما و بازی در مقابل دوربین فکر می‌کنند. بارها رؤیا بافته‌اند که جلوی دوربین فیلم‌ساز شاخصی مثل رضا میرکریمی ایستاده‌اند و او هدایت‌شان می‌کند. اما بخش جالب ماجرا این است که وقتی این رؤیا به حقیقت پیوست، آن‌ها بازیگران نماهایی بودند که می‌دانستند هرگز قرار نیست دیده شود. بازیگران تمرین یه حبه قند دست‌پرورده‌ی افشین هاشمی هستند؛ کسی که در حوزه‌ی بازیگری دغدغه‌های جدی دارد و همیشه دنبال راه‌هایی می‌گردد که بتواند بازیگران جوان را به عرصه‌ی حرفه‌ای وارد کند.

پوستر فیلم زنده به گور


"زنده به گور"بر اساس طرحی از مجید ابراهیمیان دهکردی در کارگاه فیلمسازی حوزه هنری استان چهارمحال و بختیاری به مدیریت فرامک سلیمانی در بهار 1390 ساخته شد.